کافه متن
 
جمعه 24 بهمن 1399برچسب:, :: 19:7 ::  نويسنده : ترلان

 مبادا چند ساعت دیرتر به زندگی کردن فکر کنید
فدای سرت اگه اون چیزی که میخواستی نشد
باید تاخت باید زد به سیم اخر، باید دل به دریا زد
هیچ چیز در این زندگی آنقدر سخت نیست که هیچ وقت حل نشه.
هیچ چیز آنقدر تلخ نیست که رد نشه
هیچ چیز آنقدر بد نیست که خوب نشه ..
حال خوب پیچیدگی و زرق و برق نمیخواد!
فقط کافیه دل بزرگ و دیوونه ای داشته باشی
از این تنها فرصتی که برای زندگی داری استفاده کن.
دل شاد برا همتون آرزو میکنم 
:)

جمعه 9 آبان 1399برچسب:, :: 20:57 ::  نويسنده : ترلان

پرسید فرق بین دوست و رفیق چیه؟

گفتم دوست فقط یک آشناست...


یک همکار، یک همکلاسی، حتی یک همسایه، گاهی یک همسفر، شاید حتی یک همراه، یک همراه از سرکوچه تا دم خانه مثلا

دوستی یک آشنایی ست که با یک سلام شروع می شود گاهی خداحافظی نگفته تمام می شود.

یک اشتباه از دوست بیگانه می سازد اما رفاقت ریشه دارد.


به روز و ماه و سال نیست، گاهی در یک آن، یک لحظه ریشه می دواند، می رود تا مغز استخوانت، توی تمام جانت.


دلت را قرص می کند رفیق به بودنش، به ماندنش، به رفاقتش.



دوباره پرسید فرقش؟

گفتم به هر کس نمی گویی رفیق...


رفیق یک جوری آرام جان است. قرار است. دنیا دنیا، دریا دریا هم که فاصله باشد از این قاره تا آن قاره رفیق، رفیق می ماند


که برای رفاقت نیازی به شباهت نیست.سید فرق بین د

جمعه 9 آبان 1399برچسب:, :: 20:55 ::  نويسنده : ترلان

 داستانی کوتاه و پندی بزرگ"*



گویند: روزی ابلیس ملعون خواست با فرزندانش از جایی به جای دیگر نقل مکان کند، خیمه ای را دید، و گفت: اینجا را ترک نمی کنم تا آنکه بلایی بر سر آنان بیاورم.


به سوی خیمه رفت و دید گاوی به میخی بسته شده و زنی را دید که آن گاو را می دوشد، بدان سو رفت و میخ را تکان داد


با تکان خوردن میخ، گاو ترسید و به هیجان درآمد و سطل شیر را بر زمین ریخت و پسر آن زن را که در کنار مادرش نشسته بود لگدمال کرد و او را کشت.


مادر بچه با دیدن این صحنه عصبانی شد و گاو را با ضربه چاقو از پای درآورد و او را کشت.


شوهر آن زن آمد و با دیدن فرزند کشته شده و گاو مرده، همسرش را زد و او را طلاق داد.


سپس خویشاوندان زن آمدند و آن مرد را زدند، و بعد از آن نزدیکان آن مرد آمدند و همه با هم درگیر شدند و جنگ و دعوای شدیدی به پا شد!!


فرزندان ابلیس با دیدن این ماجرا تعجب کردند و از پدر پرسیدند: ای وای، این چه کاری بود که کردی؟!


ابلیس گفت: کاری نکردم فقط میخ را تکان دادم.
➖➖➖➖➖➖➖➖
بیشتر مردم فکر می کنند کاری نکرده اند، در حالی که نمی دانند چند کلمه‌ای که میگویند و مردم می شنوند، سخن چینی است؛ و گاهی:


* حالتی را دگرگون می کند


* مشکلات زیادی را ایجاد می کند


* آتش اختلاف را بر می افروزد


* خویشاوندی را برهم میزند


* دوستی و صفا صمیمیت را از بین می برد


* کینه و دشمنی می آورد


* طراوت و شادابی را تیره و تار می کند


* دل ها را می شکند

بعد از این همه کسی که این کار را کرده فکر می کند کاری نکرده است فقط میخ را تکان داده است!!

 


جمعه 9 آبان 1399برچسب:, :: 20:54 ::  نويسنده : ترلان

 آدم های صبور یه خصوصیت عجیب دارن ...
بی نهایت لبخند می زنن ...
این لبخند شاید تو نگاه اول حس گذشت بده ...
اینکه «هر زخمی زدی ، هر‌ چیزی که گفتی فدای سرت ، من فراموش می کنم »...
ولی آدم های صبور هیچوقت هیچ چیزی رو فراموش نمی کنن ،زخمارو می شمارن ،حرفارو مرور می کنن و همچنان لبخند می زنن ‌...
یه روز که صبوری دیگه جواب نداد ، با همون لبخند تو یه چشم بهم زدن برای همیشه فراموشت می کنن ...
انگار که هیچوقت تو زندگیشون نبودی ...
آدم های صبور تا یه جایی میگن فدای سرت...


حسین _حائریان

سه شنبه 1 بهمن 1398برچسب:, :: 21:39 ::  نويسنده : ترلان

 


این بارگاه عشق است، یا کوی آشنایی
دل را کبوترانه هی می کند هوایی

خورشید را بگویید در آسمان نتابد
زیرا که ماه هشتم شد جلوه خدایی

ساعت دوباره هشت است ،نقاره خالنه تو
از دوست می نوازد به به عجب صفایی

ما و سر ارادت در پیش آستانت
زیرا که من گدا و سلطان دین شمایی

دل اهوی اسیریست پابسته گناه است
یارا ضمانتش کن یابد مگر رهایی
 
یک شنبه 22 دی 1398برچسب:, :: 14:53 ::  نويسنده : ترلان

 خانم معلم مدرسه‌ای با اینکه ﺯﯾﺒﺎ بود ﻭ ﺍﺧﻼﻕ خوبی داشت، هنوز ازدواج نکرده بود.

ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺷﺪند ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:
«ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺟﻤﺎﻝ ﻭ ﺍﺧﻼﻗﯽ خوبی ﻫﺴﺘﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﯼ؟»

خانم معلم گفت:
«ﯾﮏ ﺯﻧﯽ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭘﻨﺞ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﺵ او ﺭﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮ بار ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺧﺘﺮ به دنيا بياورد ﺁﻥ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ خواهد ﮔﺬﺍﺷﺖ ﯾﺎ به هر ﻧﺤﻮﯼ شده ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯد.

ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ به دنیا آورد.
ﭘﺪﺭﺵ ﺁﻥ ﺩﺧﺘﺮ را ﻫﺮ ﺷﺐ كنار میدان شهر ﺭﻫﺎ می‌کرد.

ﺻﺒﺢ ﮐﻪ می‌آمد، ﻣﯽﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ طفل ﺭﺍ نبرده ﺍﺳﺖ.

ﺗﺎ ﻫﻔﺖ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﺮای ﺁﻥ ﻃﻔﻞ دعا می‌کرد ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ می‌سپرد.

ﺧﻼﺻﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ بازگرداند.

ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮ به دنيا بیاورد ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ خداوند ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ فرزند هفتم ﭘﺴﺮ باشد ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﻟﺪ ﭘﺴﺮ، ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺰﺭﮔﺸﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ.

ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺴﺮﯼ به دنیا ﺁﻭﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﻭﻣﺸﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ.

ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﻨﺞ ﺑﺎﺭ ﭘﺴﺮ به دنيا آورد ﺍﻣﺎ ﭘﻨﺞ ﺩﺧﺘﺮﺷﺎﻥ ﻫﻤﻪ فوت كردند.

ﻓﻘﻂ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺧﺘﺮﺷﺎﻥ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ می‌خواست ﺍﺯ ﺷﺮﺵ ﺧﻼﺹ ﺷﻮﺩ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪ. ﻣﺎﺩﺭ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻧﺪ.»

ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ:
«می‌دانید آن ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ میخواست ﺍﺯ ﺷﺮﺵ ﺧﻼﺹ ﺷﻮﺩ که ﺑﻮﺩ؟

آن دختر ﻣﻨﻢ! ﻭ ﻣﻦ ﺑﺪﯾﻦ دلیل ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﭘﺪﺭﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻫﺴﺖ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺮ ﻭ ﺧﺸﮏ ﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ.

ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺧﺪمت می‌کنم، آن ﭘﻨﺞ ﭘﺴﺮ، ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻢ، ﻓﻘﻂ ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﯽ خبرش را می‌گیرند.

ﭘﺪﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﺮﯾﻪ می‌کند ﻭ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﻩ.»

اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی، باران روزی به تو خواهد گفت کجا کاشته ای…

"پس نیکی را بکار،
بالای هر زمین، و زیر هر آسمانی، برای هر کسی، تو نمیدانی کی و کجا آن را خواهی یافت!!

که کار نیک هر جا که کاشته شود به بار می نشیند…

اثر زیبا باقی می ماند

چهار شنبه 30 مرداد 1398برچسب:, :: 16:53 ::  نويسنده : ترلان

  یه دختر مـــردادی که باشی، 

بعضی اوقات مجبور میشی تو فضای بغضت بخندی …
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی …
شاکی بشی ولی شکایت نکنی …
گریه بکنی اما نذاری اشکات پیدا بشن …
خیلی چیزا رو ببینی ولی ندیدش بگیری …
خیلی حرفا رو بشنوی ولی نشنیده بگیری …
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی …
یه دختر مردادی که بـــــــاشی، 
بی آنکه بخواهی تمام حرکاتت خاص میشه ….
نگاهت، عاشقی و دوست داشتنت، 
سکوت و کلامت ….
احساس و مهربانیت ….
صبوری و تحملت ….
حتی غرور و لجبازی هایت هم جذابیتی خاص دارد. 
وقتی به یه دختر مردادی میگن نمی تونی بیشتر انگیزه پیدا می کنه.  

فقط یه دختر مــــــردادی میتونه دست عشقش رو توی دست یکی دیگه ببینه و باز براش آرزوی خوش بختی کنه…… آره … چون دل شیــــر داره.. نمی توانی از دل یه مردادی بری دوباره برگردی!!!
تو فقط می تونی برای همیشه بمونی
یا برای همیشه بری!!!!! یه مـــردادی همیشــه لباش لبخنـد داره و میخنــده!
امــا …
یه غــم هم تو دلــش داره که هیچــکس ازش خــبر نداره!
که واســه خــود خـــودشه !
به هــیچ کسـم نمیــگه چـون میدونه که این غــمو ، فقـط و فـقط خــودش میتونه بفهمه…
یه دختر مردادی فقط باخودشه .. تو خودشه ..مغروره .. کسی نمیتونه غرورش و درک کنه
غمش .. تنهاییاش .. عشقش .. محبتش همه درون خودشه و مال خودش
اما همیشه شادیاش و با همه قسمت میکنه.


سه شنبه 29 مرداد 1398برچسب:, :: 12:26 ::  نويسنده : ترلان

 Ø±Ø§Ù‡ درجهان يكي است و آن راه راستي و نيكي ست

جمعه 14 تير 1398برچسب:, :: 16:19 ::  نويسنده : ترلان

 ..{-29-}دنیا دنیا را بگردید افرادی ملوس و باحال تر از تپل ها برای همنشینی و صحبت پیدا نمی کنید...{-35-}





.{-29-}خودتان را هلاک کنید هم هیچ همنشین دختر و پسری مثل دختران و پسران تپل نمی تونه شما را سرگرم کند...{-35-}

.{-29-}تپل ها لحظه لحظه شادی را در وجود شما شعله ور می کنند، همیشه شما را شاد می کنند، .{-35-}

..{-29-}حیفه که از وجود یک دختر یا پسر تپل واسه دوستی، رفاقت و حتی آموختن علم و دانش بهره مند نشوید..{-35-}

..{-29-}از من به شما نصیحت، دختران و پسران تپل خیلی وفادارند و کمتر به دوستی ناب خود خیانت می کنند. خیلی حساسن و زود دلشون میشکنه و با کوچیکترین چیزی خوشحال میشن هر چند از نظر شما معمولی باشه اون کارتون.{-35-}


.{-29-}تپل ها افرادی خوشمزه، نازنین هستند که دست پخت هایشان هم خالی از لطف نیست.: {-32-}{-32-}

.{-44-}{-26-}تپل ها خیلی مامانی و نازنین هستن تو حرف زدناشون واضحه ، هیچ تپلی وقتی باهات گرم بگیره به راحتی ترکت نمی کنه و یا خلوت کسی رو به هم نمی زنه

تپل ها بی نهایت مودب هستند و در حد توان سر قولشون میمونند و واس خوشحال کردن دوستشون نهایت سعیشونو میکنن.{-73-}{-75-}

اینا رو اذیت نکنید ..حیفه از داشتنشون محروم باشید...{-113-}{-102-}{-107-}

چاکر همه تپلای نازنین و دوس داشتنی که نبودشون صفا و صمیمیت رو از زندگیت محو میکنه{-29-}دوستتون دارم این هواااااااااااااااااااااا{-23-}{-41-}{-49-}

چهار شنبه 11 مهر 1397برچسب:, :: 22:31 ::  نويسنده : ترلان

                                                گمان می کنم هر ادمی

                                                 پشت پنجره ی اتاقش.

                                              یک گلدان گل شمعدانی

                                                    داشته باشد

                          که هر بار گلهایش خشک می شود و دوباره گل می دهد

                                      یادش بیفتد که روزهای غم هم

                                             به پایان می رسند.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

درباره وبلاگ

همیشه زندگی اونجوری که ما می خوایم پیش نمیره منتظر معجزه تو زندگیت نباش خودت معجزه زندگیت باش....
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان متن های زیبا و آدرس keikhaff.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 215
بازدید کل : 25379
تعداد مطالب : 66
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


کد حباب و قلب